۶۲۹

جای دارو دکترم ، تنها " سفر" تجویز کرد

گفت گاهی دل بریدن ، رو به راهت می کند


۶۲۸

ای نام کوچکت غم دلخواه زندگیم


۶۲۶

من دختری خجالتی ام در حوالی ات


۶۲۵

که به غیر با تو بودن،  دلم آرزو ندارد


۶۲۴

تو رو دوست دارم

مثل عطر شکوفه های سیب

تو رو دوست دارم عجیب

تو رو دوست دارم زیاد


۶۲۱

حال مرا دید و کمی آهسته تر رفت
با من مدارا کردنش را دوست دارم


۶۱۹

بیا تا جوانم بده رخ نشانم

که این زندگانی وفایی ندارد


۶۱۸

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت


۶۱۴

خوشا بحال کسی که تو سهم او باشی


۶۱۳

ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن


۶۰۶

ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای؟


۵۹۹

گفتم چگونه می‌کُشی و زنده می‌کنی؟
با یک نگاه کُشت و نگاهِ دگر نکرد


۵۹۸

رفتنت خواب بدی بود دلم می‌خواهد
که از این خواب پریشان بپرم گریه کنم


از خودِ صبح فقط منتظرم شب برسد
تا پتو را بکشم روی سرم گریه کنم


۵۸۵

باران ببارد میروی باران نبارد میروی
این بغض بی صاحب چرا از تو ندارد پیروی؟


۵۸۰

محبوب من !

شادی های من پیش شما چه می کند؟


۵۷۸

من برای عاشق بی‌کس
من برای عاشق بی چیز
راه رفتن، گریه کردن زیر باران می‌کنم تجویز


۵۷۷

بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست


۵۷۶

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را


۵۷۴

جایی هست به نام دوردست ها

که تمام کسانمان آنجایند.


۵۷۰

مرحم زخم کهنه ام

کنج لبان توست

بوسه نمی خواهم

چیزی بگو ...!


۵۶۸

از بس گذشت بی تو به ما تیره روزگار

روشن نشد که روز و شب ما کدام بود


۵۶۵

ترسم چو بازگردی

از دست رفته باشم


۵۶۴

چقدر دلم می خواست

همین حالا کنارت باشم

اما تو نیستی

تو آنجا در دوردست هایی

و آن دوردست

اصلا متوجه خوش شانسی اش نیست.


۵۶۳

نمی دانم گنجشک ها که همه  شبیه هم اند

چطور یکدیگر را می شناسند

و نمی دانم چقدر شبیه من هست 

که تو دیگر مرا نمی شناسی


۵۶۱

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود


۵۹۸

هزار مرغ دریایی در سینه من گرفتارند

اگر این پنجره باز شود. 


۵۹۵

همه راه‌ها به تو ختم می‌شود
حتی آن‌هایی که 

برای فراموشی‌ات ، از سر گرفتم.


۵۹۴

سلام للذین أحبهم عبثا

سلام بر کسانی که بیهوده دوستشان دارم


۵۹۰

نترس 

آنچه روی آن پا گذاشتی، مین نیست؛

قلب من بود.


۵۸۰

ما برای با تو بودن ، عمر خود را باختیم

بد نبود ای دوست ، گاهی هم تو دل می باختی 


۵۷۶

بند ِ دل ِ من
به لبخندهای تو بند است.
برای دوست داشتنت اما
لبخندهایت را نه
دلت را لازم دارم.


۵۷۴

ازعشق هر چیزی که میشناسم و از من گرفتی
تو، تو باقی مونده ی احساسم و از من گرفتی


۵۷۳

نترس، آدم دم رفتن همش دلشوره میگیره
دو روز بگذره  این دلشوره ها از خاطرت میره
بهت قول میدم سخت نیست لااقل برای تو
راحت باش ، دورم از تو  و از دنیای تو


۵۷۲

پا گذاشت تو زندگیم ، پاشو پس کشید و رفت

 دور شد... صبر کرد ، سوختنم و دید و رفت


۵۷۱

آدما میان برن که رد بشن به زور
رهگذر شدن همه هی عبور و هی عبور


۵۶۵

اسمم داره یادم میره

چون تو صدام نمی کنی...


۵۶۳

نشکن دلمو 

به خدا آهم میگیره دامنت و عاقبت یه روز


۵۶۰

دلم تنگ است و هی پهلو به پهلو می شوم امشب
تو اما شک ندارم خواب دیدی شاه هفتم را


۵۵۹

تو را بخشیدم آن روزی که از من رد شدی،آری
که پُل ها خوب می فهمند معنای گذشتن را


۵۵۸

منم آن ایستگاه پیر تنهایی که می داند

نباید دل سپرد این عابرانِ گرمِ رفتن را


۵۵۵

و من برا ی زندگی، تو را بهانه می کنم

۵۵۲

من که با یاد تو دنیا را فرامُش کرده ام

از مروت نیست از خاطر به در کردن مرا


۵۵۱

مرا از دور تماشا کن

من از نزدیک غمگینم


٥٥٠

به کجا برم شکایت؟

به که گویم این حکایت؟

که نداشتی دوامی !


۵۴۱

یاد تو می وزد ولی ، بی خبرم ز جای تو ...


۵۳۸

تخت ، تر شده از اشک هایم

تخت ، دریاچه ی ارومیه شده

دو سانت آب دارد ،آن هم شور...


۵۳۷

اگر تو عاشقم نیستی

اگه دلبسته اونی

چرا شعر من و داری

براش از حفظ می خونی 


۵۳۶

در من هزار قاصدک تنها
در حسرت نسیم شما مردند !
 

۵۲۷

هر کسی خاطره ای داشت ، گرفت از من و رفت ...