حیاط روشن بود
و باد می آمد
و خون شب جریان داشت
در سکوت دو مرد
اتاق خلوت پاکی است
برای فکر چه ابعاد ساده ای دارد.
نمی دانم اینجا که ایستاده ام
تقدیر من است یا تقصیر من