۵۷۰

هر فرزندی باید یک روز از والدینش مستقل شود، 

یک روز آن‌ها را ببخشد، 

و یک روز هم برای همیشه با آن‌ها خداحافظی کند.

۵۶۹

خدایا  وقتی تو من رو زیر دست و پا انداختی

نمی تونم از آدمها گله کنم که از روم رد شدند


۵۶۸

یاد من باشد تنها هستم

ماه بالای سرِ تنهایی ست


۵۶۷

هر جا چراغی روشنه، از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهایی من، اینجا چراغی روشنه


۵۶۵

اسمم داره یادم میره

چون تو صدام نمی کنی...


۵۶۴

گفتی که به روز عجز دستت گیرم

عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم


۵۶۳

نشکن دلمو 

به خدا آهم میگیره دامنت و عاقبت یه روز