۷۲۰

اندوه چشمانت از کدام مهربانی است ؟!


۷۱۹

آدم ها ممکنه خیلی ها رو دوست داشته باشن، ولی عاشق یه نفر میشن.

تو برای من اون یه نفر بودی،

و‌من برای تو ، یکی از اون خیلی ها.


۷۱۸

از امشب شروع به خواندن کتاب  " Masumiyet müzesi " کردم. 


۷۱۷

بالاخره خوندن  کتاب " A game of Thrones"  رو تموم کردم.

این بار نوبت یک کتاب ترکی است. ترکی رو فراموش کرده ام. 


۷۱۶

کائنات عزیز ، 

من یک‌دوربین عکاسی حرفه ای میخواهم.


۷۱۵

فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی

از یاد ببر قصه ی ما را هم از امروز
درباره ی ما هرچه شنیدی نشنیدی


۷۱۴

تو تنهایی دلتنگتم؛

با آدما دلتنگتم…

هر مدلی که فکر کنی؛ من این روزا دلتنگتم


۷۱۳

اصلا خبر داری چقدر دلتنگتم بی معرفت؟
مگه چی میخواستم ازت، جز اینکه تو باشی فقط؟


۷۱۲

دشمن،  یه تیرانداز کوره

ولی رفیق می دونه از کجا بزنه


۷۱۱

همه ما ، آدم بده ی 

داستان یه نفر دیگه ایم


۷۱۰

هزار شهر و سفر هزار پنجره در
به یاد یار و دیار ، مرا به خانه ببر


۷۰۹

دور باش اما نزدیک

من از نزدیک بودن های دور می ترسم


۷۰۸

سایه ات از سرِ تنهاییِ من ، کم نشود 


۷۰۷

یک زمانی خوندن قصه زندگی آدم ها رو دوست داشتم. نمی دونم لابلای اون ها چه چیزی رو جستجو می کردم. شاید عشق ، امید ، فرصت زندگی و چیزهایی  رو که خودم تجربه نکرده بودم در اونها می جستم.

ولی امروز تمام داستان ها و ماجرای تمام  زندگی ها و عشق ها برام ، کلیشه ای، تکراری، و  پر از ابتذال روزمرگی  هستند. 


۷۰۶

غربت کسی نباش

که تو را وطن دیده !


۷۰۵

درون هر آشنایی ، 

غریبه ای نهفته است.


۷۰۴

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی


۷۰۳

روزهایی که بی تو می گذرد، گر چه با یاد توست ثانیه هاش

آرزو باز می کشد فریاد، در کنار تو می گذشت ای کاش


۷۰۲

گیرم که به دریا نرسیدی، چه غم  ای رود

خوش باش که یک چند ، در آن راه دویدی


۷۰۱

من نمی دانستم

معنی "هرگز" را

 تو چرا بازنگشتی دیگر؟


۷۰۰

بزرگترین‌ اشتباه زندگیم آنجا بود که فکر کردم

اگرکاری با  بقیه نداشته باشم 

بقیه هم کاری با من ندارند.


۶۹۹

گاهی اوقات باید بپذیریم که  بعضی آدم ها 

فقط می توانند در قلبمان بمانند 

نه در زندگی مان