۵۷۴

از دور آدم های خوبی به نظر  می  رسید 

همان دور بایستید!


۵۶۷

میخوام تبدیل بشم به نبودن طولانی،

اسمم که بیاد بگن، اون؟

خیلی وقته ازش خبری نیست...

اصلا معلوم نیست کجاست.


۵۷۴

احساس گوسفندی رو دارم که به قربانگاه می برنش


۵۶۸

یاد من باشد تنها هستم

ماه بالای سرِ تنهایی ست


۵۶۷

هر جا چراغی روشنه، از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهایی من، اینجا چراغی روشنه


۵۵۸

منم آن ایستگاه پیر تنهایی که می داند

نباید دل سپرد این عابرانِ گرمِ رفتن را


۵۳۴

چه غریبانه تو با یادِ وطن می نالی

من چه گویم که غریب است دلم در وطنم


۵۲۵

حرف بزن ، ابر مرا باز کن

دیرزمانی ست که بارانی ام

حرف بزن، حرف بزن، سالهاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام


۵۲۲

دلم فریاد می خواهد، ولی در انزوای خویش

چه بی آزار، با دیوار، نجوا می کنم هر شب


۵۲۱

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

گسترده تر از عالم تنهایی من، عالمی نیست


۵۲۰

درخت ؛

با همه کهنسالی از من جوان تر است.

مدت هاست کسی به سراغم نیامده،

چقدر سایه داشتن خوب است.


۴۶۷

چه بی ثمر می خندم

چه بی اثر می گریم


در این دنیا تک و تنها شدم من


211

تنهایی چیزهـای زیادی به انسان می آموزد

اما تـو نـرو ،

بگذار من نادان بمانم...


209

تنهـــایی
لبـــاس نوئی سـت
کــه از بهــــــار پیـش

بـه هـوای آمـدنـت

تـوی کمــد

دسـت نخورده مـانده است


55

یک مدتی که می‌گذرد و آدم زندگی خودش ته می‌کشد،

فقط به وساطتت زندگی دیگران زندگی می‌کند.


50

شازده کوچولو پرسید:
_ پس آدم ها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی می‌کند.
مار گفت:

_ با آدم‌ها نیز آدم احساس تنهایی می‌کند.


36

چه کسی میداند که تو در پیله خود تنهایی؟
چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟
پیله ات را بگشای

تو به اندازه پروانه شدن زیبایی!


5

هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی ؛

احتمال شروع یک رابطه ی احمقانه بیشتر می شود ..!