ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
انگار هزار سال پیش بود که اینجا می نوشتم.
فقط نوح نبود که هزار سال زندگی کرد. بر ما همه، هزار سال گذشته است و نمی دانیم. وگرنه چرا وقتی به پشت سرمان نگاه می کنیم از خود می پرسیم کی این همه راه را رفته ایم ؟ کی اینهمه دیر شد که دیگر فرصت بازگشت نداریم؟ باید هزار سال زندگی کرده باشیم برای اینهمه پیر شدن دلهایمان و فرسودن احساسمان.
مثل مرده ای که برخواسته و در گور خود نشسته ، از خاطر برده که چه بر او گذشته است.