و یک سوالی که برام پیش اومده اینه که با وجود شاعران بزرگی همچون حافظ، سعدی، مولوی و بالاتر از همه اینها فردوسی، چرا سالروز وفات یک شاعر ترک زبان (شهریار) به عنوان روز شعر و ادب پارسی نام گذاری شده است؟
اینم می دونم که بیشتر شعرهای شهریار به فارسی هست، ولی مگه شاعر در حد و اندازه شهریار کم بود در تاریخ معاصر ایران؟
به دوشم می کشم اندوه صدها سال یک زن را
تو حق داری اگر دیگر نمی فهمی غم من را
کتاب " مائده های زمینی" را بالاخره خواندم.
همچون شعری بلند در ستایش زندگی، چشمه ها، آب ها، چشم انداز ها، پنجره ها، سحرگاهان، دشت ها، ماه، نور، روشنایی، اشیاء، شهرها و هر آنچه نام زندگی می توان بر آن نهاد.
که خواندنش اشتیاق نوشتن را در تو برمی انگیزد و اشتیاق بیرون زدن را.
《ویل للمطففین》
وای به حال کم فروشان !
کم فروشی ، کم فروشی است.
مثل بسته های اینترنت همراه اول که خیلی زودتر از قبل تمام می شوند.
رویای فردا ، مایه شادی است. اما شادی فردا چیز دیگری است.
و خوشبختانه هیچ چیز آن به رویایی که از آن در سر می پروردیم ، مانند نیست.
ناتانائیل، هرگز آرزو مکن که باز طعم آب های گذشته را بچشی.
در پی آن مباش که در آینده، گذشته را بازیابی.
تازگی بی همانند هر لحظه را دریاب و شادمانی هایت را تدارک مبین.
بدان که به جای شادی تدارک یافته، شادی دیگری تو را به شگفتی خواهد افکند.
ناتانائیل ، همچنان که می گذری ، به همه چیز نگاه کن و در هیچ جا درنگ مکن. به خود بگو که تنها خداست که گذرا نیست.
《 تنها خداست که گذرا نیست.》
سلسله های مهم ترک زبان در ایران :
۱. غزنویان
۲. سلجوقیان
۳. خوارزمشاهیان
۴. صفویان
۵. افشاریان
۶. قاجاریان
سلسله های مهم فارسی زبان ایران :
۱. هخامنشیان
۲. اشکانیان
۳. ساسانیان
۴.صفاریان
۵. سامانیان
* فقط محض یادآوری
نسخه صوتی کتاب " انت لی" رو گوش میدم این روزها.
و سعی می کنم کتاب Game of thrones رو به پایان برسانم. کتابش به اندازه سریالش جذاب نبود . به جای این دو جلد می تونستم دو تا از کتاب های کلاسیک رو بخرم که بیشتر مورد علاقم هست.
کتاب های کلاسیکی که تصمیم به خریدشون دارم :
Pride and prejudice
Emma
Wuthering heights
Jane air
Thess of the d'urbervilles
و درون قلبم جاهای تاریکی است که حتی عشق هم دیگر نمی تواند آنها را روشن سازد.
دیگر هیچ گاه نمی توانم کسی را با تمام قلبم دوست بدارم.
یا عزیز یا عزیز یاعزیز
ذلّت بعظمتک جمیع خلقک
فکفنی شرّ خلقک
و در صدر اون "خلقک" من رو از شر خودم و حماقت هام حفظ کن. آمین
چند روز پیش دیدم آفتاب، لب پنجره، روی گلدان هایم افتاده است.
این یعنی که خورشید کم کم دارد مایل می تابد ، یعنی که چیزی تا پاییز نمانده است.
به گمانم مادرم
خواهر اولی را از عصاره صافی و سادگی جوانی اش آبستن شد
خواهر دومی را از صبر خود
سر سومی باید از کسی لقمه گرفته باشد
چون این همه بدنهادی در مادرم سراغ ندارم
و مرا ازخشم فرو خفته آن روزهایشیانسین چراغلاری
گلسین ایشیکلاری
یکی از قشنگ ترین دعاهایی که مامان می کنه
اینکه بدونی چراغ خونه عزیزانت جایی اون دورها روشن و خونه دلشون آباده
همین کافیه که دلت از بابت اونها قرص باشه
که هستند، که خوش اند، که چراغ خونه شون روشنه