۶۴۸

و یک سوالی که برام پیش اومده اینه که با وجود شاعران بزرگی همچون حافظ، سعدی، مولوی و بالاتر از همه اینها فردوسی، چرا سالروز وفات  یک شاعر ترک زبان (شهریار)  به عنوان روز شعر و ادب پارسی نام گذاری شده است؟

اینم می دونم که بیشتر شعرهای شهریار به فارسی هست، ولی مگه شاعر در حد و اندازه شهریار کم بود در تاریخ معاصر ایران؟


۶۴۷

گاهی برایم گریه کن، باران اثر دارد


۶۴۶

به دوشم می کشم اندوه صدها سال یک زن را
تو حق داری اگر دیگر نمی فهمی غم من را

۶۴۵

درون خانه ی خود ، هر گدا شهنشاهی ست
قدم برون منه از حد خویش ، سلطان باش


۶۴۴

شست باران همه کوچه خیابان ها را
پس چرا مانده غمت بر دل بارانی من؟


۶۴۳

کتاب " مائده های زمینی" را بالاخره خواندم.
همچون شعری بلند در ستایش زندگی، چشمه ها، آب ها، چشم انداز ها، پنجره ها، سحرگاهان، دشت ها، ماه، نور، روشنایی، اشیاء، شهرها و هر آنچه نام زندگی می توان بر آن نهاد.

که خواندنش اشتیاق نوشتن را در تو برمی انگیزد و اشتیاق بیرون زدن را.


۶۴۲

خسته از هر چه که بود و به خدا هیچ نبود 


۶۴۱

《و مَن اصدق مِن الله حدیثا》

《و مَن اصدق مِن الله قیلا》


و چه کسی از خداوند راست گفتارتر است؟


۶۴۰

《ویل للمطففین》

وای به حال کم فروشان !


کم فروشی ، کم فروشی است. 

مثل بسته های اینترنت همراه اول که خیلی زودتر از قبل تمام می شوند.


۶۳۹

تمام اندوه های جهان

مرا به نام کوچک می شناسند.


۶۳۸

رویای فردا ، مایه شادی است. اما شادی فردا چیز دیگری است.

و خوشبختانه  هیچ چیز آن به رویایی که از آن در سر می پروردیم ، مانند نیست.


۶۳۷

ناتانائیل، هرگز آرزو مکن که باز طعم آب های گذشته را بچشی.

در پی آن مباش که در آینده، گذشته را بازیابی. 

تازگی بی همانند هر لحظه را دریاب و شادمانی هایت را تدارک مبین.

بدان که به جای شادی تدارک یافته، شادی دیگری تو را به شگفتی خواهد افکند.


۶۳۶

ناتانائیل ، همچنان که می گذری ، به همه چیز نگاه کن و در هیچ جا درنگ مکن. به خود بگو  که تنها خداست که گذرا نیست.


《 تنها خداست که گذرا نیست.》


۶۳۵

سلسله های مهم ترک زبان در ایران :

۱. غزنویان

۲. سلجوقیان

۳. خوارزمشاهیان

۴. صفویان

۵. افشاریان

۶. قاجاریان


سلسله های مهم فارسی زبان ایران :

۱. هخامنشیان

۲. اشکانیان

۳. ساسانیان

۴.صفاریان

۵. سامانیان


* فقط محض یادآوری 


۶۳۴

نسخه صوتی کتاب " انت  لی"  رو گوش میدم این روزها. 

و سعی می کنم کتاب Game of thrones  رو به پایان برسانم. کتابش به اندازه سریالش جذاب نبود . به جای این دو جلد می تونستم دو تا از کتاب های کلاسیک رو بخرم که بیشتر مورد علاقم هست.

کتاب های کلاسیکی که تصمیم به خریدشون دارم :


Pride and prejudice

Emma

Wuthering heights

Jane air  

Thess of the d'urbervilles


۶۳۳

و درون قلبم جاهای تاریکی است که حتی عشق هم دیگر نمی تواند آنها را روشن سازد.

دیگر هیچ گاه نمی توانم کسی را با تمام قلبم دوست بدارم.


۶۳۲

هر وقت  دیدی حالت بدون دلیل بهتر است

بدان شاید یکی دعایت کرده است


۶۳۱

دنیا به کام ما نبوده است تاکنون
من بعد هم به کام شما , ما نخواستیم


۶۳۰

تا تو زخمی میزنی، بهر مداوا می رسند...
یک به یک از ره رقیبان، با نمکدانی به دست


۶۲۹

جای دارو دکترم ، تنها " سفر" تجویز کرد

گفت گاهی دل بریدن ، رو به راهت می کند


۶۲۸

ای نام کوچکت غم دلخواه زندگیم


۶۲۶

من دختری خجالتی ام در حوالی ات


۶۲۵

که به غیر با تو بودن،  دلم آرزو ندارد


۶۲۴

تو رو دوست دارم

مثل عطر شکوفه های سیب

تو رو دوست دارم عجیب

تو رو دوست دارم زیاد


۶۲۳

اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بدحالش کنید

ثواب دارد


پست موقت

آبطال...آبطال...آبطال


دانیشماک باشارمیسان

دانیشماماک کی باشاریسان ؟


۶۲۲

یا عزیز یا عزیز یاعزیز

ذلّت بعظمتک جمیع خلقک

فکفنی شرّ خلقک


و در صدر اون "خلقک" من رو از شر خودم و حماقت هام حفظ کن. آمین


۶۲۱

حال مرا دید و کمی آهسته تر رفت
با من مدارا کردنش را دوست دارم


۶۲۰

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته اینجاست که من راز نگهدار ترم


۶۱۹

بیا تا جوانم بده رخ نشانم

که این زندگانی وفایی ندارد


۶۱۸

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت


۶۱۷

 متولد برج سرطان هست.


۶۱۶

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ


۶۱۵

من سفر کردم از ترانه شدن

کوچ کردم به سرزمینِ سکوت


۶۱۴

خوشا بحال کسی که تو سهم او باشی


۶۱۳

ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن


۶۱۲

چند روز پیش دیدم آفتاب،  لب پنجره،  روی گلدان هایم افتاده است.

این یعنی که خورشید کم کم دارد مایل می تابد ، یعنی که چیزی تا  پاییز نمانده است. 


۶۱۱

به گمانم مادرم
خواهر اولی را از عصاره صافی و سادگی جوانی اش آبستن شد
خواهر دومی را از صبر خود 
سر سومی باید از کسی لقمه گرفته باشد

چون این همه  بدنهادی در مادرم سراغ ندارم

و مرا ازخشم فرو خفته آن روزهایش 
پر از کینه
پر از نفرت


۶۱۰

و فکر کن که آن دنیا تکراری از این روزهایت برای ابدیت باشد.


۶۰۹

یانسین چراغلاری
گلسین ایشیکلاری
یکی از قشنگ ترین دعاهایی که مامان می کنه
اینکه بدونی چراغ خونه عزیزانت جایی اون دورها روشن  و خونه دلشون آباده

همین کافیه که دلت از بابت اونها قرص باشه

که هستند، که خوش اند، که چراغ خونه شون روشنه


۶۰۸

از وسعت تنهایی ام آنقدر بگویم

تنها کس من بودی و من هیچ کس تو


۶۰۷

دلت جای دگر بود و غمت کنج دل ما 


۶۰۶

ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای؟