۶۲۵

هنگام دفنم آمدی، بین جماعت دیدمت

در حین تلقین بغض تو، دارد تکانم می دهد


۶۲۴

در خانه مادری را بستند و سپس همه چیز تمام شد.


۵۸۵

فرزند مگر نداشت صیاد؟


۵۸۰

جز عشق چه چیزی ارزش نوشتن دارد؟

عشق نیست و این دفترها تا همیشه خالی می مانند.


۵۷۸

و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین


۵۷۷

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۵۷۶

باشه اون با اون صدای بلندش وکیل شما باشه

وکیل ما هم خدا باشه.


۵۷۵

در بدترین حالت باز گزینه ای به نام خودکشی رو روی میز دارم.


۵۷۱

دوباره قلمو به دست گرفتم


۵۶۸

اونهایی که چراغ چشمانم رو خاموش کردن

خدا چراغ قلبشون و عمرشون رو خاموش کنه


۵۶۳

صبر ایوب مثالی است که ما صبر کنیم

ورنه آن زجر که من دیده ام، ایوب ندید


۷۳۳

امشب به جای تمام شب بیداری کشیدن های مادرم .


۷۲۵

توی داستان حضرت موسی یه جایی هست که موسی یک نفر رو غیرعمد کشته و از شهر و دیارش آواره شده ، توی اون لحطه ای که هیچ کس و هیچ جایی برای پناه بردن نداره دعا میکنه : 

" رب إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر "

یعنی خدایا به هر خیری که برایم بفرستی محتاجم .

و بعد خداوند توی اون شهر و دیار غربت، موسی رو سر و سامان میده.

خدایا حالا من برای برادرم " رب انی ..." می خوانم. به امید اینکه برایم اجابت کنی همانگونه که برای حضرت موسی اجابت کردی.

که تو بر بندگانت مهربانی. 


۶۷۷

《وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى》

و مردم را بینی ‌( از هول قیامت) گویی مست اند ، در حایکه مست نیستند.


* آدم ها این روزها از فرط هول مرگ و ترس این بیماری چقدر مصداق این آیه شده اند.


۶۷۴

پاییز بدون من مبارک بادت


۶۶۱

اینکه میگن:

حیرص گلر ، گوز کارالار

حیرص گدر، یوز کارالار 


حکایت ایشونه


۶۲۲

یا عزیز یا عزیز یاعزیز

ذلّت بعظمتک جمیع خلقک

فکفنی شرّ خلقک


و در صدر اون "خلقک" من رو از شر خودم و حماقت هام حفظ کن. آمین


۶۰۳

عَسَىٰ رَبُّنَا أَنْ یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا رَاغِبُونَ


۶۰۲

دیشب توی خوابم مار می دیدم . مارهای سیاه کوچک و بزرگ

مار تعبیرش " دشمن خانگی " هست. چقدر دور و برم آدم مارصفت هست. چقدر از نزدیکانم ضربه خورده ام. 

۵۹۶

زینبه سس ور آی بابا

تازه نفس ور آی بابا

مظلوم بابا ، غریب بابا


۵۹۲

یک بار گفتم خدایا بزرگم کن . 

به گمانم این مصایب نتیجه آن دعا باشد.


۵۸۹

اینکه وقتی تلفنی باهاشون حرف میزنم زبونم نمی چرخه دایی و خاله صداشون بکنم.


۵۸۲

به این "من" جدید عادت کن

به این "من" بعد از کرونا

به این حملات ضعف و خستگی گاه و بیگاه

شاید دیگه هیچ وقت آدم قبلی نشی. باید عادت کنی باهاشون زندگی کنی.

۵۹۱

انا الذی أسأتُ

 انا الذی أخطأتُ

 انا الذی جهلتُ

 انا الذی غفلتُ

 انا الذی سهوتُ

 انا الذی تعمّدتُ

 انا الذی وعدتُ 

انا الذی أخلفتُ


منم که بدی کردم

منم که خطا کردم

منم که نادانی کردم

منم که غفلت کردم

منم که سهوا خطا کردم

منم که به عمد گناه کردم

منم که وعده دادم

منم که خلف وعده کردم


۵۸۵

یک آدم دیگه از زندگیم حذف شد.


۵۸۲


در من غم آرامی هست که همه چیز را به امان خدا رها کرده است
در من غم آرامی است که از تلاطم افتاده است
 دریا هنوز هست و موج ها رفته اند
طوفان هر چقدر هم که سهمگین باشد یک جا تمام مى شود
 یا در این طوفان میمیریم با با غم آرام و عمیق و ساکتی پا بیرون می گذاریم
هیچکس، هیچوقت، به همان چیزی که پیش از طوفان بوده است بر نمی گردد
من هنوز عاشق رنگ و بوم و گندم زارم
من هنوز عاشق دریایی ام که روزی موج های بلندی داشت فقط ساکت تر، مات تر، تسلیم تر.


۵۳۲

شوقِ جوانه رفت زِ یاد درخت پیر

ای باد نوبهار ز عهد کهن بگو


۵۳۱

شبی رسید که در آرزوی صبح امید

هزار عمرِ دگر باید انتظار کشید



*حکایت این روزهای ماست.


۵۱۸

" تا بابا نخواد، برگی از درخت نمیفته "


۴۹۷

صبوری کن که پایان حکایت خوب خواهد شد
تبت پایین می‌آید سرفه‌هایت خوب خواهد شد
دوباره شهر من حال و هوایت خوب خواهد شد

۴۷۸

صُمٌّۢ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ

" کر و لال و کورند، و آنها تعقل نمی کنند. "


* و آنها گوسفندانند...


۴۷۴

انتقام سخت تون این بود؟

خدا محو و نابودتون کنه 


۴۶۴

فلک قویوب بوینوما

چکمدیم چارام ندی ؟


۴۵۷

کتاب  Tuesdays  with Morrie  در زمان بیماری مامان  کمک روحی بود تا حدودی برای من.


۴۴۴

می ترسم...

هر لحظه ممکنه خودم و بکشم


413

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است 

گاهی نمی شود،که نمی شود،که نمی شود


۴۰۹

دیگه با گریه هم خالی نمیشم

نگاه کن با غرور من چه کردی

یه کاری با دلم کردی که حتی

به حال من خودت هم گریه کردی


۴۰۸

چه زمستان غم انگیز بدی خواهد شد ...


395

چیزی خواستیم از خدامون یادته؟

مستجاب نشد دعامون یادته؟


393

درخت های جوان تر 

مرا به یاد آرید

در آن بهار که گل می کنید رنگین تر. 


392

دست هایم را 

در باغچه می کارم 

سبز خواهد شد

می دانم. 


390

دوست داشتنت را 

از سالی به سال دیگر جابجا می کنم، 

مثل کودکی که مشقش را 

در دفتری تازه پاکنویس می کند. 


388

بهار آمده اما 

هوا هوای تو نیست. 


000

شروع به یادگیری زبان اسپانیایی کردم.


369

تو بیایی همه ساعت ها و ثانیه‌ها 

از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند 


367

افتاده به حوض دلم

آن ماهی عشقت

فیروزه ای و سرخ

چه پیوند قشنگی


356

بی اتفاق تازه ای امسال هم گذشت

کی می شود به نام تو تحویل سال من؟


341

نمی دانم اینجا که ایستاده ام

تقدیر من است یا تقصیر من


337

این منم

زنی تنها

در آستانه فصلی سرد