۵۵۶

ولیکن با که گویم راز، چون محرم نمی بینم


۵۵۳

ز دنیا بخش ما غم خوردن آمد

نشاید خوردن الا رزق مقسوم


۷۰۴

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی


۶۸۹

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست ؟


۵۶۵

ترسم چو بازگردی

از دست رفته باشم