۶۱۹

وقتی در نهایت متوجه می شوید که نحوه رفتار یک شخص، بیشتر از اینکه به شما ارتباط داشته باشد،

به کشمکش های درونی خود  او ارتباط دارد،

چیزی به دل نگرفتن و گذشت کردن را می آموزید.


۶۰۵

و در آخر کسی کنارت می ماند که دوستت دارد،

نه کسی که دوستش داری.


۶۰۳

دل نشکونید!

خرده هاش، خوشحال ترین لحظه هاتون رو زخمی میکنه!


۶۰۱

آدمها به زندگی شما برمی گردند،

بعد از اینکه از شخصی که فکر می کردند بهتر از شماست ،

ناامید می شوند.


۵۹۴

مرده ها بیشتر از زنده ها گل می گیرند، 

چون پشیمانی قوی تر از قدرشناسی است.


۵۹۱

سکوت آدمها بوی دلخوری می دهد،

پرحرفی شان هم  بوی دلتنگی.


۵۹۰

ناراحتی آدما رو جدی بگیرید،

ناراحتی از اونا یه آدم جدید میسازه،

که دیگه نمی شناسیسون.


۵۸۸

و هیچکس  جز آنانی که می شناختم،

به من زیانی نرساندند.

خدا به آنانی که نمی شناسم، جزای خیر دهد.



۵۸۲

دو تا راه داری؛

یا خودت برنده بشی،

یا برنده شدن بقیه رو نگاه کنی.


۵۸۱

افراد موقتی،

درس های دائمی می دهند!


۵۸۰

آدما یه بار، دو بار، نهایتا سه بار بهت میگن از این رفتارت بدشون میاد،

دفعه بعدی مطمئن باش که دیگه رفتارت مهم نیست؛ 

چون دیگه از خودت بدشون میاد. 


۵۷۵

اینکه کسی بهت پیام نمیده

خودش یک پیامه.


۵۷۴

از دور آدم های خوبی به نظر  می  رسید 

همان دور بایستید!


۵۶۸

وقتی فهمیدید یکی بهتون دروغ گفته،

دلیلش رو نپرسید...

البته اگه دوست دارید یه دروغ دیگه نشنوید!



۵۶۶

از اونی که توی خستگی و خواب و بیداریات 

گوشیت رو محکم می چسبیدی

 تا ویبره گوشیت بیدادت کنه 

و پیامش رو بی جواب نزاری، 

چه خبر؟


۵۶۵

گاهی لازمه اطرافیانت رو عصبانی کنی

تا بفهمی 

چه حرف های ناگفته ای دارند.


۵۶۳

بزرگ ترین بار هر کودکی،

زندگی نزیسته والدینش است.


۵۹۹

وقتی یک نفر میگه

هر کاری دوست داری بکن؛

یعنی هر کاری دوست نداشتم کردی،

الانم دیگه مهم نیست...


۵۹۸

وقتی وابستگی احساسیت به کسی رو از دست میدی،

 متوجه میشی چقدر اون آدم معمولی بوده

و این فقط انرژی و عشق تو بوده که اون آدم رو خاص کرده!


۵۹۷

وقتی خدا رنگ  بعضی ها رو نشونت داد

سعی نکن دوباره رنگ آمیزی شون کنی!


۵۹۴

از هر آجری دیوار نمیشه!

اینو وقتی تکیه بدید می فهمید!


۵۹۳

آدم ممکن است شادی هایش را به خیلی ها بگوید،

اما غم 

آدم محرم می خواهد.


۵۷۹

هنوز زنده ام.

فکر کردم که تاب نمیارم،  ولی تاب آوردم.


۵۷۷

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۵۶۷

از یک سنی به بعد

با احتیاط به آدم ها نزدیک

و با شتاب از آنها دور می شوی.


۵۵۷

من یاد گرفته ام چگونه استخوانم را

مثل لولای در جا بیندازم


۷۲۱

همه آدم های دور و برم ترسیده اند انگار

از بار مسئولیتی که هر آن ممکن است  بر دوششان بیفتد.

همه شان دارند فرار می کنند . 

و در فرار کردنشان از هم سبقت می گیرند.

از اینجا که نگاهشان میکنم  چقدر خنده دارند.


۷۱۲

دشمن،  یه تیرانداز کوره

ولی رفیق می دونه از کجا بزنه


۷۱۱

همه ما ، آدم بده ی 

داستان یه نفر دیگه ایم


۷۰۵

درون هر آشنایی ، 

غریبه ای نهفته است.


۷۰۰

بزرگترین‌ اشتباه زندگیم آنجا بود که فکر کردم

اگرکاری با  بقیه نداشته باشم 

بقیه هم کاری با من ندارند.


۶۹۹

گاهی اوقات باید بپذیریم که  بعضی آدم ها 

فقط می توانند در قلبمان بمانند 

نه در زندگی مان


۶۸۰

هر کس به اندازه دلهایی که آرام میکند، آرام می شود.


۶۷۳

زخم ها رو نباید نشون هر غریبه ای داد

جاشو یاد می گیرن


۶۶۹

عاشق کسانی باشید که شما را دیدند

وقتی برای هر کس دیگری ناپیدا بودید


۶۵۹

تمام راه هایی که پیموده ام

مرا به خود بازگرداند

گویی چیزی نبوده ام

جز نامه ای به خویشتن


۶۵۵

بوته های خار را در زمین من نکار

شاید فردا پابرهنه به دیدنم بیایی!


۶۴۵

درون خانه ی خود ، هر گدا شهنشاهی ست
قدم برون منه از حد خویش ، سلطان باش


۶۳۸

رویای فردا ، مایه شادی است. اما شادی فردا چیز دیگری است.

و خوشبختانه  هیچ چیز آن به رویایی که از آن در سر می پروردیم ، مانند نیست.


۶۳۷

ناتانائیل، هرگز آرزو مکن که باز طعم آب های گذشته را بچشی.

در پی آن مباش که در آینده، گذشته را بازیابی. 

تازگی بی همانند هر لحظه را دریاب و شادمانی هایت را تدارک مبین.

بدان که به جای شادی تدارک یافته، شادی دیگری تو را به شگفتی خواهد افکند.


۶۳۶

ناتانائیل ، همچنان که می گذری ، به همه چیز نگاه کن و در هیچ جا درنگ مکن. به خود بگو  که تنها خداست که گذرا نیست.


《 تنها خداست که گذرا نیست.》


۵۷۵

قدرت فاسد نمی‌کند.
ترس است که فاسد می‌کند… ترس از دست دادن قدرت


۵۷۲

اولین ها

اولین بارهای عزیز

اولین بارهای غم انگیز 


۵۶۹

اگر کسی به تو اهمیت ندهد

نمی توانی ناراحتش کنی.


۵۹۹

جو گندمیه موهام، من پیر شدم دختر
در خاطره‌هایی دور، زنجیر شدم دختر
من وعده‌ی خوشبختی در سیر ِ زمان بودم
هی دور شدم از خود، هی دیر شدم دختر

۵۹۶

زمستان را دوست دارم
که این گریه‌های زمستان
گریه‌های پایان عمر نیست
بلکه نشان ِآغاز است
نشانِ امید


۵۸۷

گمان نمی کنم هیچ وقت کسی عمدا به صدای ساعت گوش بدهد. ممکن است مدت درازی از صدای آن غافل باشی ، بعد یک ثانیه تیک تاک می تواند بدون وقفه در ذهنت ، رژه طولانی و رو بزوال زمانی را که نمی شنیدی بوجود بیاورد.


۵۸۶

من این ساعت را به تو می دهم ، نه برای اینکه به یاد زمان باشی ، بلکه برای آنکه گاه و بیگاه بتوانی زمان را فراموش کنی و تمام نَفَسَت را برای فتح آن حرام نکنی.

هیچ نبردی فتح نمی شود،  حتی در هم نمی گیرد. میدان نبرد، تنها،  ابلهی و نومیدی بشر را به رخش می کشاند. و پیروزی ، خیال باطل فیلسوف ها و احمق هاست .


۵۷۰

هر فرزندی باید یک روز از والدینش مستقل شود، 

یک روز آن‌ها را ببخشد، 

و یک روز هم برای همیشه با آن‌ها خداحافظی کند.

61

آنتیگونه: تو تاحالا عاشق شدی؟
تیرسیاس: عشق خطرناکه خانوم!
آنتیگونه: چرا!؟

تیرسیاس: چون نمی‌ذاره از چیزای خطرناک بترسی!