۵۷۸

من برای عاشق بی‌کس
من برای عاشق بی چیز
راه رفتن، گریه کردن زیر باران می‌کنم تجویز


۵۷۷

بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست


۵۷۶

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را


۵۷۵

قدرت فاسد نمی‌کند.
ترس است که فاسد می‌کند… ترس از دست دادن قدرت


۵۷۴

جایی هست به نام دوردست ها

که تمام کسانمان آنجایند.


۵۷۳

و قسم به شب تار

هنگامی که به روز روشن‌مبدل شود


۵۷۲

اولین ها

اولین بارهای عزیز

اولین بارهای غم انگیز 


۵۷۱

از همانجا که رسد درد

همان جاست دوا


۵۷۰

مرحم زخم کهنه ام

کنج لبان توست

بوسه نمی خواهم

چیزی بگو ...!


۵۶۹

اگر کسی به تو اهمیت ندهد

نمی توانی ناراحتش کنی.


۵۶۸

از بس گذشت بی تو به ما تیره روزگار

روشن نشد که روز و شب ما کدام بود


۵۶۷

یکی از ژرف ترین اسرار عشق این است

چرا او؟


۵۶۶

آیا ما سزاوار بودیم

تمام خیابان را در باران برویم

و در انتهای خیابان

کسی در انتظار ما نباشد؟


۵۶۵

ترسم چو بازگردی

از دست رفته باشم


۵۶۴

چقدر دلم می خواست

همین حالا کنارت باشم

اما تو نیستی

تو آنجا در دوردست هایی

و آن دوردست

اصلا متوجه خوش شانسی اش نیست.


۵۶۳

نمی دانم گنجشک ها که همه  شبیه هم اند

چطور یکدیگر را می شناسند

و نمی دانم چقدر شبیه من هست 

که تو دیگر مرا نمی شناسی


۵۶۲

عشق زمانی است که کسی را ملاقات می کنی

و به تو درباره تو 

چیز تازه ای می گوید.


۵۶۱

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود


۵۶۰

تو خوبی بودی

چرا همیشه نماندی؟


۵۹۹

جو گندمیه موهام، من پیر شدم دختر
در خاطره‌هایی دور، زنجیر شدم دختر
من وعده‌ی خوشبختی در سیر ِ زمان بودم
هی دور شدم از خود، هی دیر شدم دختر

۵۹۸

هزار مرغ دریایی در سینه من گرفتارند

اگر این پنجره باز شود. 


۵۹۷

ای عشق
تنها هدف ما آن است
‎جنگ ها را به تو واگذاریم
پس پیروز شو
تو پیروز شو
و صدای قربانیانت را بشنو
‎که تو را می ستایند.


۵۹۶

زمستان را دوست دارم
که این گریه‌های زمستان
گریه‌های پایان عمر نیست
بلکه نشان ِآغاز است
نشانِ امید


۵۹۵

همه راه‌ها به تو ختم می‌شود
حتی آن‌هایی که 

برای فراموشی‌ات ، از سر گرفتم.


۵۹۴

سلام للذین أحبهم عبثا

سلام بر کسانی که بیهوده دوستشان دارم


۵۹۳

زبان حال دلم را کسی نمی فهمد

کتیبه های ترک خورده خواندنش سخت است