۶۹۷

چقدر این احساس آشناست ، چقدر  این اواخر توی نگاه و صدا و حرف های آدم ها ، اون رو حس می کنم. 

و این فکر که  پشت این اتفاق ها هیچ حکمتی نیست و فقط نتیجه اشتباهات آدم هاست، تحملش رو سخت تر می کنه برام. 


۶۹۵

دلم از راه، پره
دلم از خونه، پره
دلم از مردم شهر؛ دلم از هر کسی که جاتو می دونه، پره


۶۹۴

پشت هم غم روی غم اما دلم حوصله کرد

حوصله حدی داره، از چی نباید گله کرد


۶۸۸

گونلوم نغمه لی نی دیر

دیلیم دولی گیلی دیر


۶۸۵

روحومداکی ، قلبیمدکی یارالاریم 

سیز سیز سیزیلدیر


۶۷۹

اینقدر سوسو می زنم

شاید یه شب دیدی منو


۶۷۵

ظهور کن که به تنگ آمدیم از تزویر

ز دست منتظرانت خلاص کن ما را 


۶۷۳

زخم ها رو نباید نشون هر غریبه ای داد

جاشو یاد می گیرن


۶۷۱

" یا سریع الاجابة "

مرا پشت خواسته های کوچک

معطل نکن ...!


۶۵۴

خدا هیچ وقت دیر نمی کند.


خیلی دیر کردی ...

خیلی دیر شد


۶۴۰

《ویل للمطففین》

وای به حال کم فروشان !


کم فروشی ، کم فروشی است. 

مثل بسته های اینترنت همراه اول که خیلی زودتر از قبل تمام می شوند.


۶۳۱

دنیا به کام ما نبوده است تاکنون
من بعد هم به کام شما , ما نخواستیم


۶۳۰

تا تو زخمی میزنی، بهر مداوا می رسند...
یک به یک از ره رقیبان، با نمکدانی به دست


۶۲۰

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته اینجاست که من راز نگهدار ترم


۶۱۵

من سفر کردم از ترانه شدن

کوچ کردم به سرزمینِ سکوت


۶۰۸

از وسعت تنهایی ام آنقدر بگویم

تنها کس من بودی و من هیچ کس تو


۶۰۷

دلت جای دگر بود و غمت کنج دل ما 


۶۰۲

دیشب توی خوابم مار می دیدم . مارهای سیاه کوچک و بزرگ

مار تعبیرش " دشمن خانگی " هست. چقدر دور و برم آدم مارصفت هست. چقدر از نزدیکانم ضربه خورده ام. 

۶۰۱

حال را باید فهمید

پرسیدن را همه بلدند.


۵۸۷

خدایا 

من کی وقت کردم اینقدر بد بشم؟!


۵۶۸

از بس گذشت بی تو به ما تیره روزگار

روشن نشد که روز و شب ما کدام بود


۵۶۶

آیا ما سزاوار بودیم

تمام خیابان را در باران برویم

و در انتهای خیابان

کسی در انتظار ما نباشد؟


۵۹۹

جو گندمیه موهام، من پیر شدم دختر
در خاطره‌هایی دور، زنجیر شدم دختر
من وعده‌ی خوشبختی در سیر ِ زمان بودم
هی دور شدم از خود، هی دیر شدم دختر

۵۹۳

زبان حال دلم را کسی نمی فهمد

کتیبه های ترک خورده خواندنش سخت است


۵۸۵

یک آدم دیگه از زندگیم حذف شد.


۵۸۴

هر وقت میخواهم دعای بد بکنم ، یاد انتقام سخت  می افتم.



۵۸۲


در من غم آرامی هست که همه چیز را به امان خدا رها کرده است
در من غم آرامی است که از تلاطم افتاده است
 دریا هنوز هست و موج ها رفته اند
طوفان هر چقدر هم که سهمگین باشد یک جا تمام مى شود
 یا در این طوفان میمیریم با با غم آرام و عمیق و ساکتی پا بیرون می گذاریم
هیچکس، هیچوقت، به همان چیزی که پیش از طوفان بوده است بر نمی گردد
من هنوز عاشق رنگ و بوم و گندم زارم
من هنوز عاشق دریایی ام که روزی موج های بلندی داشت فقط ساکت تر، مات تر، تسلیم تر.


۵۸۱

در زادگاهم
درختان گردو بار داده اند
درختان آلو بارداده اند
زنان و میشان بارداده اند
ابران وبادان بار داده اند
در زادگاهم
کسی به گورستان رفته است
کسی از بیابان بازگشته است
هنوز منم
نشسته در انتظار
نه رفته ؛ نه باز گشته
آواز نخوانده 
بار نداده ام.


۵۸۰

ما برای با تو بودن ، عمر خود را باختیم

بد نبود ای دوست ، گاهی هم تو دل می باختی 


۵۷۸

خدایا ، پدرش باش، برادرهای نداشته اش باش، دوستش باش ، رفیقش باش.

هیچ کس و کاری  نداره ، خودت کس و کارش باش.

همیشه هوای ما رو داشته، خودت هواش و داشته باش.


۵۷۴

ازعشق هر چیزی که میشناسم و از من گرفتی
تو، تو باقی مونده ی احساسم و از من گرفتی


۵۷۳

نترس، آدم دم رفتن همش دلشوره میگیره
دو روز بگذره  این دلشوره ها از خاطرت میره
بهت قول میدم سخت نیست لااقل برای تو
راحت باش ، دورم از تو  و از دنیای تو


۵۷۲

پا گذاشت تو زندگیم ، پاشو پس کشید و رفت

 دور شد... صبر کرد ، سوختنم و دید و رفت


۵۷۱

آدما میان برن که رد بشن به زور
رهگذر شدن همه هی عبور و هی عبور


۵۷۰

هر فرزندی باید یک روز از والدینش مستقل شود، 

یک روز آن‌ها را ببخشد، 

و یک روز هم برای همیشه با آن‌ها خداحافظی کند.

۵۶۹

خدایا  وقتی تو من رو زیر دست و پا انداختی

نمی تونم از آدمها گله کنم که از روم رد شدند


۵۶۴

گفتی که به روز عجز دستت گیرم

عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم


۵۶۳

نشکن دلمو 

به خدا آهم میگیره دامنت و عاقبت یه روز


۵۶۱

حدود پر زدنم را به من نشان داده است
همان که بال نداده است و آسمان داده است


۵۵۸

منم آن ایستگاه پیر تنهایی که می داند

نباید دل سپرد این عابرانِ گرمِ رفتن را


۵۵۶

نگه نداشت دلم را و جای رنجش نیست

ز دست بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد


۵۵۲

من که با یاد تو دنیا را فرامُش کرده ام

از مروت نیست از خاطر به در کردن مرا


۵۴۸

پدرم در تمام عمر یک رکعت نمازش قضا نشده ، یک شب نماز شبش ترک نشده ، همه روزه هاش رو کامل گرفته ، برای همین هر چی از خدا بخواد خدا روشو زمین نمیندازه ، حتی اگه دعای بد در حق دخترش باشه ، حتی اگه به ناحق باشه.


۵۴۶

همه عمر چشم بودم ، که مگر گلی بخندد

دگر ای امید خون شو، که فرو خلید خاری


۵۴۵

این همه بُخل ، چرا کرد، مگر

من چه می خواستم از گیتی پست؟


۵۳۹

چیزهایی که واسه شما خاطره است

برای من آرزوست


۵۳۵

این زندگی به مرگ شباهت داشت
پیراهن سیاه به تن کردم
هم سوگوار عمر خودم بودم
هم‌اینکه سوگوار شما بودم


۵۲۹

امشبی ای گریه امانم بده

فرصت حرفی به زبانم بده

مژده ای از من به کسانم بده

چون سحر آید به خدا می روم

من دگر از شهر شما می روم


۵۱۸

" تا بابا نخواد، برگی از درخت نمیفته "