ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شازده کوچولو گفت :گلی هست...
و من گمان می کنم که آن گل مرا اهلی کرده است.
روباه گفت: اگر آدم گذاشت اهلیش کنند،
بفهمی نفهمی خودش را به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشد.
روباه گفت :آدمها این حقیقت را فراموش کردهاند
اما تو نباید فراموش کنی
تو هر چه را اهلی کنی، برای همیشه در برابر آن مسئولی.
روباه گفت: تو اگر دوست می خواهی، مرا اهلی کن.
شازده کوچولو پرسید :اهلی کردن یعنی چه؟
روباه پاسخ داد :یعنی علاقه ایجاد کردن.
_ با آدمها نیز آدم احساس تنهایی میکند.
گل گفت:باد به اینور و آنورشان می برد!
این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده!