236

شازده کوچولو گفت :گلی هست... 

و من گمان می کنم که آن گل مرا اهلی کرده است.

روباه گفت: اگر آدم گذاشت اهلیش کنند، 

بفهمی نفهمی خودش را به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشد. 


235

روباه گفت :آدم‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند 

اما تو نباید فراموش کنی 

تو هر چه را اهلی کنی، برای همیشه در برابر آن  مسئولی. 


234

روباه گفت: تو اگر دوست می خواهی، مرا اهلی کن. 

شازده کوچولو پرسید :اهلی کردن یعنی چه؟ 

روباه پاسخ داد :یعنی علاقه ایجاد کردن. 


231

شازده کوچولو پرسید :از کجا بفهمم وابسته شدم؟ 

روباه جواب داد: تا وقتی هست نمی فهمی. 


50

شازده کوچولو پرسید:
_ پس آدم ها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی می‌کند.
مار گفت:

_ با آدم‌ها نیز آدم احساس تنهایی می‌کند.


19

شازده کوچولو از گل پرسید آدم ها کجان؟

گل گفت:باد به اینور و آنورشان می برد!
این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده!