۵۰۰

من می روم تا عشق سهم دیگران باشد

این عشق را می خواستم روزی به هر قیمت

حالا نمی خواهم اگر هم رایگان باشد


۴۹۸

بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست


رفتیم به دیدار حکیمان و طبیبان
گفتند که با دانش آنها، شدنی نیست


۴۹۷

صبوری کن که پایان حکایت خوب خواهد شد
تبت پایین می‌آید سرفه‌هایت خوب خواهد شد
دوباره شهر من حال و هوایت خوب خواهد شد