هرچه بیشتر می روم
تنهاتر می شوم.
قطاری شده ام
که واگنهاش یکی یکی
از دنبال کردنش خسته می شوند.
نباید چیزی را دوست بداری
همین بهانه های کوچک
برای زنده ماندنت
بعدها
تو را خواهند کشت.
عاشق که میشوی
لالائی هم یاد بگیر.
شبهای باقیمانده عمرت
براحتی نخواهند گذشت.
خسته ام
خیلی خسته
به من جایی بدهید
می خواهم بخوابم
یک تخت خالی
یک دنیای خالی
یک قلب خالی .
دیگر چه جای خواهش و نذر و اجابتی؟
وقتی امید نیست به هیچ استجابتی
از ترس اینکه باز تو را آرزو کنم
خط میکشم به دلخوشی هر زیارتی
چقدر شبیه دعایی شدم
که اجابت نمی کنی.
تنها بودم که او آمد.
تنهاییم را پر نکرد ...
فقط خلوتم را شکست......
تنهاترم کرد....
رفت .......
به من نگو وقتی که رفتم صبور باش؛
به کسی که شنا نمیداند
نمیگویند در غرقشدن عجله نکن!
شهریور است.
کم کم فکر باد و باران باش.
شاید کسی تمام گریه هایش را برای پاییز گذاشته باشد.
دلم شور می زند،
نکند این شبها کسی تو را آرزو کند،
و دعایش مستجاب شود.
تنهایی ام
زنی که موهایش رامی بافد
و می شکافد
می بافد
می بافد...
و چه انتظار بزرگی است
اینکه بدانی
پشت هر دوستت دارم
چقدر دوستت دارم ...
سالهاست که مرده ام
بی تو نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا؟
چیزی نگو. برو به سلامت، از این به بعد
هر جا صدای گریه شنیدی، دعام کن
همیشه منتظر میماند.
آخر من بدبخت چرا نمیتوانم؟
کسی که فراموشش کردهام .
رودهایی که به دریا رفتندسربازانی که به جنگو یارانی که به دیار غریب
درختان کهن را
چون یکی شون و میشناسم !
آنقدر نفس میکشم تا تمام شود
همه ی نفس هایی که دائم سراغ تو را میگیرند
نفسم می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست
چقدر دلم هوایت را می کند
حالا که دیگر هوایم را نداری
زمانه که سخت می گیرد،
شروع می کنیم به کوتاه کردن
ناخن ها،موها، حرف ها، رابطه ها!