ما اگر ز خاطر خدا نرفتهایم
پس چرا به داد ما نمیرسد؟
ما صدای گریهمان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمیرسد ؟
دل میکنم به خاطرِ تو از دیار خویش
ای خاطرت عزیزتر از خاطراتِ من
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانهی من، چه کردی
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بال پروانه من چه کردی؟
خداوندا تو تنهایی
منم تنهای تنهایم
تو یکتایی و بی همتاولی من...
نه یکتایم نه بی همتا
فقط تنهای تنهایم
فردا
پرکارترین روز سال است برای من
باید گره از تمام سبزه های این شهر باز کنم
مبادا کسی تو را آرزو کرده باشد.