-
۵۴۳
چهارشنبه 20 فروردین 1399 19:07
إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ " همانا انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است ."
-
۵۴۲
چهارشنبه 20 فروردین 1399 19:05
فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ ۚ وَکَانَ الْإِنْسَانُ کَفُورًا " و آنگاه که خدا شما را به ساحل سلامت رسانید باز از خدا روی میگردانید" "و انسان بسیار ناسپاس است. "
-
۵۴۱
یکشنبه 17 فروردین 1399 08:06
یاد تو می وزد ولی ، بی خبرم ز جای تو ...
-
۵۴۰
شنبه 16 فروردین 1399 14:12
ای عشق نافرجام من، رفتی کجا؟ ای آرزوی خام من، رفتی کجا؟ آن دوره آشفتگی های تو کو؟ ای عمر ناآرام من، رفتی کجا؟
-
۵۳۹
شنبه 16 فروردین 1399 12:02
چیزهایی که واسه شما خاطره است برای من آرزوست
-
۵۳۸
شنبه 16 فروردین 1399 10:21
تخت ، تر شده از اشک هایم تخت ، دریاچه ی ارومیه شده دو سانت آب دارد ،آن هم شور...
-
۵۳۷
شنبه 16 فروردین 1399 10:16
اگر تو عاشقم نیستی اگه دلبسته اونی چرا شعر من و داری براش از حفظ می خونی
-
۵۳۶
شنبه 16 فروردین 1399 10:06
در من هزار قاصدک تنها در حسرت نسیم شما مردند !
-
۵۳۵
شنبه 16 فروردین 1399 10:04
این زندگی به مرگ شباهت داشت پیراهن سیاه به تن کردم هم سوگوار عمر خودم بودم هماینکه سوگوار شما بودم
-
۵۳۴
شنبه 16 فروردین 1399 09:31
چه غریبانه تو با یادِ وطن می نالی من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
-
۵۳۳
شنبه 16 فروردین 1399 09:29
به زیر سایه ی زلف تو آمده است دلم به غم بگوی که این خسته در پناهِ من است
-
۵۳۲
شنبه 16 فروردین 1399 09:22
شوقِ جوانه رفت زِ یاد درخت پیر ای باد نوبهار ز عهد کهن بگو
-
۵۳۱
شنبه 16 فروردین 1399 09:19
شبی رسید که در آرزوی صبح امید هزار عمرِ دگر باید انتظار کشید *حکایت این روزهای ماست.
-
۵۳۰
شنبه 16 فروردین 1399 09:15
ای مرغ گرفتار ، بمانی و ببینی آن روز همایون که به عالم قفسی نیست
-
۵۲۹
شنبه 16 فروردین 1399 09:00
امشبی ای گریه امانم بده فرصت حرفی به زبانم بده مژده ای از من به کسانم بده چون سحر آید به خدا می روم من دگر از شهر شما می روم
-
۵۲۸
جمعه 15 فروردین 1399 13:38
همیشه مَنظَرم از دور ، دیدنی تر بود خود اعتراف کنم " بوریاست قالی من"
-
۵۲۷
جمعه 15 فروردین 1399 13:33
هر کسی خاطره ای داشت ، گرفت از من و رفت ...
-
۵۲۶
جمعه 15 فروردین 1399 13:26
به کجا می رود این جاده نامرئی دور به همان سو که نوشته ست به پیشانی من
-
۵۲۵
جمعه 15 فروردین 1399 11:29
حرف بزن ، ابر مرا باز کن دیرزمانی ست که بارانی ام حرف بزن، حرف بزن، سالهاست تشنه ی یک صحبت طولانی ام
-
۵۲۴
جمعه 15 فروردین 1399 11:25
برای پر زدن از تو، خوشا مرام عقابان کبوترانه چرا باید از تو دانه بچینم؟
-
۵۲۳
جمعه 15 فروردین 1399 11:24
پاک کن از حافظه ات ، شور غزل های مرا شاعر مرده ام بخوان ، گور علایقم بگو
-
۵۲۲
جمعه 15 فروردین 1399 11:19
دلم فریاد می خواهد، ولی در انزوای خویش چه بی آزار، با دیوار، نجوا می کنم هر شب
-
۵۲۱
جمعه 15 فروردین 1399 11:16
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست گسترده تر از عالم تنهایی من، عالمی نیست
-
۵۲۰
جمعه 15 فروردین 1399 10:23
درخت ؛ با همه کهنسالی از من جوان تر است. مدت هاست کسی به سراغم نیامده، چقدر سایه داشتن خوب است.
-
۵۱۹
جمعه 15 فروردین 1399 10:16
حرفی برای گفتن اگر بود دیوارها سکوت نمی کردند
-
۵۱۸
پنجشنبه 14 فروردین 1399 20:42
" تا بابا نخواد، بر گی از درخت نمیفته "
-
۵۱۷
چهارشنبه 13 فروردین 1399 16:46
هیچ چیز واقعیت ندارد غیر از پیام هایی که قبل از ارسال پاکشان می کنیم.
-
۵۱۶
چهارشنبه 13 فروردین 1399 16:45
من وسعت این جهان را نمیخواهم تنگنای آغوش تو را میخواهم
-
۵۱۵
چهارشنبه 13 فروردین 1399 16:32
دوستانم می رنجانندم مدام، از دشمنانم چیزی در خاطرم نیست.
-
۵۱۴
چهارشنبه 13 فروردین 1399 16:30
سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم ترا هر قدر افشرده ای دل را، بیفشارم ترا