316

از همه جا بوی مهر می آید 

از سمت تو 

بوی بی مهری. 


315

تابستان کم کم به پاییز فکر می کند، 

پرندگان به کوچ، 

درختان به عریانی... 

و من به تو فکر می کنم. 


314

تابستان هم آمد. 

اما تو نیامدی. 

راستی چرا فصل ها به هر قیمتی می آیند،

اما تو نه؟ 


312

کاش تنهایی پرنده بود. 

گاهی هم به کوچ فکر می کرد.