252

می دانم اوکه نرفت تو بودی. 

می دانم او که نماند من بودم. 

اما 

به خاطر خدا با خودت روراست باش. 

آیا جایی بود برای ماندن. 

مقصر منم که از جاهای شلوغ بدم می آید. 

والا که در قلبت می ماندم. 


251

سلام 

اینجا بغض هایم بوی بی کسی می دهد 

آنجا آب و هوا خوب است؟

 لابد هست که سوالی از حال و هوایم نکردی. 

باید ببخشید، اما 

این دل هنوز بی قراری شما را می کند. 

شیرین بخند، راحت بمان. 

اینجا هوا بارانی است. 


250

خیلی غم انگیز است، 

تنها بهانه زندگی ام کسی است 

که اگر بمیرم، هرگز باخبر نخواهد شد. 

خیلی غم انگیز است 

به شوق کسی نفس می کشم 

که وقتی در شبی سرد 

نفسم دیگر بالا نیاید 

روحش هم خبردار نخواهد شد.