۵۹۶

او تندخو نبود،

آنها از سمت شکسته اش به او نزدیک می شدند!


۵۹۵

در دست های چه کسی اسراف می شوی

تو اکنون

که من به ذره ذره ات محتاجم؟!


۵۹۴

از هر آجری دیوار نمیشه!

اینو وقتی تکیه بدید می فهمید!


۵۹۳

آدم ممکن است شادی هایش را به خیلی ها بگوید،

اما غم 

آدم محرم می خواهد.