ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چگونه از شبیه شدن به کسانی که از آنها نفرت داریم می ترسیم، و چگونه ترس هایمان همیشه به سرمان می آیند.
انگار که قانونی نانوشته ، ما را در همان مسیری که پدران و مادرانمان در آن گام برداشته اند راه می برد. مثل داستانی که تکرار می شود و ما حتی در داستان زندگی خود نمی توانیم تغییری بدهیم.
مثل عروسک خیمه شب بازی که دست هایی حرکت مان می دهد. دست های سرنوشت ، تقدیر، طبیعت ، خون و خوی آبا و اجدادی مان، یا دست های بی رحم آفریننده.